22 دی ماه 91- رها و نذری پزان
سلام به دختر گلم. امروز 28 صفر بود و صبح دایی شله زرد پران داشت و عصر عمه. شب هم سمنوپزان دایی مامانی بود. من و شما هم رفتیم و حسابی همه را دعا کردیم.. شما گل خانم خیلی ناز و ملوس و خوردنی تشریف دارید. البته الان در خواب نازی گلم. دیروز از این سر تخت را تا آن سر تخت با غلت زدن میرفتی. چند روزی هم هست که 4 دست و پا میروی. البته آرام و آهسته. اینقدر ذوق میکنم مامانی که خدا میداند. وقتی میروم توی آشپرخانه و میبینم از کنار میز نهار خوری رفتی نزدیک تشکت و سر گذاشته ای که بخوابی انگاری شادی دنیا در دلم می ریزد. سرگذاشتن ت که دیگر دل از من میرد. خسته که هستی یا خوابت که می آید سر میگذاری روس زمین. گاهی هم دست هایت را زیر سرت میگذاری و گاهی هم د...
نویسنده :
مامان رها
23:26